با عکاسانی که روزهای جنگ و پس از جنگ را ثبت کردند
جنگ در شهر و کاشانه من هنوز هست
مریم سادات گوشه
خبرنگار
«حاج قاسم بارها به ما میگفت عکسی از ما بگیرید که آن طرف به درد ما بخورد. و موقعی که شهید میشود تنها عکسی که از او میماند دستی است که انگشتر به دست دارد. شهید صیاد شیرازی هم اینگونه بود. وقتی درجه سرلشکریاش را گرفت گفت: دعا کنید خدا به ما درجهای بدهد که آن طرف به درد ما بخورد و درست بعد از این دعا 8 روز بعد به درجه شهادت نائل شد.»
داستان عکس گرفتن از شهدا قصهای گسترده دارد. از آن راز و رمزهای ناگفتنی که هیچ کس جز اهل دل نمیتواند آن را مکاشفه کند. همچون عکس دست حاج قاسم سلیمانی که جاسم غضبانپور از آن رازگشایی میکند. جاسم غضبانپور عکاس خرمشهری که با رزمندگان بسیاری زیسته، با آنها در یک کلاس و مدرسه درس خوانده شاهد بسیاری از تصاویر و صحنههای جنگ بوده است. وقتی پای حرفهایش مینشینی خود را جنگزدهای معرفی میکند که هنوز با شهدای جنگ حشر و نشر دارد و حال و هوای جبههها در سر دارد: «سالی چند بار به خرمشهر میروم جایی که 18 ماه در اسارت عراقیها بود. اغراق نکردهام اگر بگویم جنگ در شهر وکاشانه من هنوز هست.»
او دهه اول محرم در خرمشهر بوده است: «هر بار به آنجا میروم یاد شهیدان بهروز و تقی و ابراهیم قاطعی و بقیه شهدا میافتم. ازجلوی مدرسه ابتدایی شرافت که رد میشوم یاد دهها شهید این دبستان میافتم، عکسی از کلاس سوم ابتدایی خودم دارم که در وسط حیاط همین مدرسه گرفته شده و چندین نفر از همکلاسیهایم به شهادت رسیدند. از جلوی مدرسه راهنمایی دریابد رسایی که گذشتم، یاد آن شب وحشتناک افتادم. آن شب بچهها بعد از نبرد سخت روزانه در آنجا مشغول استراحت بودند و محلشان توسط ستون پنجم دشمن لو رفت ودشمن مدرسه را به خمپاره بست. مدرسه دو طبقه داشت و بچهها در درگیری 45 روزه جنگ به آنجا پناه برده بودند، اما آن شب خیلیها شهید و مجروح شدند.» خاطرات آن سالها همواره با غضبانپور است:«وقتی از روی پل رد میشوم بیاختیار نگاهم به محل دبیرستان بازرگانی میافتد، دبیرستان جهان آرا، بهروز مرادی، عسکری و... مدرسه الفتح یا دبیرستان بازرگانی. غضبانپور که همکلاسی شهید محمد جهان آرا بوده است و با شهدای بسیاری درس خوانده انتظار دارد که یادمان شهدا با عکسهایشان باید زنده نگه داشته شود:«من دبیرستان بازرگانی درس خواندم با محمد جهان آرا و بهروز مرادی و صدها شهید دیگر همکلاس بودم. حداقل این بود که یک تابلو آنجا نصب میکردند و عکس شهدا را میگذاشتند. خروجی آن دبیرستان مردان بزرگی همچون بحرالعلومها و سالمیها، محمد جهان آراها و... بود. بچههایی که 45 روز با دست خالی مقاومت کردند و خیلیهاشان شهید شدند. من هنوز در جنگم و با فکر جنگ از خواب بیدار میشوم. من هنوز با آنها حشر و نشر دارم و برایم عزیزند.»
عکاس جنگ روزهای سختی را به یاد دارد: «دردناکترین عکسی که ازبچههای خرمشهر گرفتم عکسهای مرتضی پورحیدری، کاظمی و عیدی سه تخریبچی جنگ بودند. سه جوان یکی تازه داماد و آن یکی که اتفاقاً برگه مرخصی گرفته بود، میرفت که داماد شود و آن دیگری برادر عروس بود. کارشان این بود که مهمات عمل نکرده خرمشهر را میبردند بیابان و آنها را منهدم میکردند. ماشینشان نیسان بود. باید گلولههای عمل نکرده داخل ماشین را میبردند و منهدم میکردند. دم غروب بود در محوطه پرشین هتل با آنها میگفتیم و میخندیدم. دو سه ساعت بعد خبر شهادت هر سه را آوردند. وقتی برای منهدم کردن مهمات میرفتند ماشینشان دریک چاله و دستانداز میافتد و یک گلوله عمل میکند و منفجر میشود. دست اندازهایی که با توپ دشمن ایجاد شده بود. من هم رفتم و از گوشتهای سوخته و بدنهای تکه تکه شده آنها عکس گرفتم.»
اما این تمام عکسهای او نیست، محمد گلشن، جانبازی که پایش را از دست داد و حاج صاحب عبودزاده یک جانباز دیگر جنگ است که از او عکس گرفته است: «روزی یک گلوله توپ 106 در دستش بود و من از او عکس گرفتم چند روز بعد همان دستش را در انفجار گلوله در لوله 106 از دست میدهد دستی که من قبلاً از آن عکس گرفته بودم.»
جنگ برای مرز نشینان هیچگاه تمام نمیشود
مهدی منعم 25 سال در کوچه پس کوچههای سردشت و مریوان بهدنبال دست و پاهای جا مانده در میادین مین بوده است.او عکاس خبری خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) بوده که در دوران دفاع مقدس عکسهای بسیاری گرفته و منتشر کرده است. و حالا آلبوم عکسهای او بخشی از تاریخ جنگ ایران و عراق است. منعم با فروتنی میگوید: «من خیلی در رابطه با جنگ فعالیت نداشتم. من عکاس خبری ایرنا بودم و در چند عملیات مأموریت داشتم و رفتم به جبهه.» او به مناطق مختلفی رفته است: «عکسهای بسیاری گرفتم. سال 1385 در سوسنگرد روستای سعدون حمودی واقعهای رخ داد که من از آن عکس گرفتم. محمد وقتی با پدر و مادرش به مزرعه میرود با دوستانش مشغول توپ بازی میشود. او که میخواسته توپ پلاستیکی را شوت کند، یکدفعه با انفجار مین یک پایش را از دست میدهد. عکسی که من از محمد گرفتم او ایستاده با عصای کوچکش و به توپ بازی کودکان دیگر نگاه میکند. به سان کودکی که تمام آمال و آرزوهای کودکانهاش را ازدست داده است.» منعم جنگ را اتفاق ناخوشایندی برای تمام بشریت خواند: «جنگ چه برای ایران چه برای بوسنی و چه هر کجای این کره خاکی اتفاق بیفتد اتفاق خوبی نیست. رسانهها تأثیر زیادی در نشان دادن چهره واقعی جنگ دارند. چه در هنگام وقوع و چه بعد از آن. عکسهای من نشان میدهد که در میادین مین چه پاها و دست هایی از دست رفته است. نشان میدهد که جنگ هیچ وقت تمام نمیشود و برای کسانی که مرزنشین هستند هر روز شکل و شمایلش جدیدتر میشود.» او از جانبازان شیمیایی میگوید از آن دلاور مردانی که حالا در آرزوی یک لحظه دم و بازدم راحت هستند. منعم از بچههای زیادی عکس گرفته است که به خاطر جنایات صدام مجروح و جانباز شدهاند؛ دو کودکی که بهخاطر انفجار مین یکی دو چشمش را از دست داد و دیگری هم مشکل تنفسی پیدا کرده است. عکس زهرا سلیمان پناه یادآور سال 1383در روستای پاوه سردشت است هنگامی که مشغول چیدن گیاه محلی بوده با انفجار مین صورتش آسیب جدی میبیند و دو چشمش را از دست میدهد: «زهرا با همت و تلاش زیاد به تحصیلات خود ادامه داد و موفق شد در رشته روان شناسی لیسانس بگیرد و اکنون هم تلاش میکند تا در مقطع کارشناسی ارشد درس بخواند.»
دبیر شورای پاسداشت زبان فارسی عنوان کرد
حفظ زبان ملی نیازمند عزمی سراسری
گروه فرهنگی / دبیر شورای پاسداشت زبان فارسی یکی از مهمترین دغدغههای این شورا را حفظ زبان فارسی از گزند هجوم واژههایی میداند که معادل مناسبی برای آنها انتخابشده اما هنوز میان عموم مردم نهادینه نشدهاند. او شکلگیری عزمی ملی و تلاشی همهجانبه را برای حفظ این بخش از فرهنگمان ضروری میداند و حتی تأکید دارد که نهتنها مسئولان ارگانهای دولتی و خصوصی، بلکه تکتک شهروندان میتوانند نقشی مؤثر در این زمینه ایفا کنند.
چند سطری که خواندید بخشی از گفتههای محمود شالویی، دبیر شورای پاسداشت زبان فارسی است که ماه گذشته طی حکمی از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به این سمت منصوب شد؛ خلاصهای از گفتوگویی که این مسئول فرهنگی با ایرنا داشته را با موضوع ضرورت مراقبت از زبان فارسی در مواجهه با هجوم واژههای بیگانه میخوانید. شالویی که سالهاست بهعنوان پژوهشگر حوزه ادبیات فارسی فعالیت دارد و شرح نویسی و تألیف آثار متعددی را هم در حوزه ادبیات کلاسیک فارسی برعهده داشته با اشاره به شکلگیری این شورا میگوید: «از زمانی که قانون منع بهکارگیری واژههای بیگانه در مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۵ به تصویب رسید تاکنون ۲۵ سال میگذرد، این قانون دو بار توسط هیأت وزیران مورد بررسی قرار گرفته که آخرین آنها اصلاح آییننامه اجرایی آن در سال ۱۳۹۴ بوده است.»
شالویی این مصوبات مجلس و همچنین اصلاحات آن در هیأت دولت را نشأت گرفته از عزم راسخی میداند که در همه ارکان نظام و همچنین دولتهای روی کار آمده پس از انقلاب اسلامی مورد توجه بودهاند. با این حال تأکید دارد که هنوز شاهد تحولی اساسی در این زمینه نبودهایم و ادامه میدهد: «تاکنون شاهد یک تحول اساسی نبودهایم اما نباید تلاشهایی که صورت گرفته را هم نادیده بگیریم چراکه تلاشهای کارساز، مؤثر، ریشهای و حرفهای حرکت کندی را طی میکند و از سوی دیگر با موانع و مشکلاتی نیز روبهرو هستیم.» او تأکید میکند در دورههایی نیز پیشآمده که به دنبال وقوع اتفاقاتی ازجمله شرایطی که شیوع کرونا سبب شده بهناچار اولویت کشور مسأله بهداشت و مبارزه با ویروس کووید۱۹ باشد، پس در این شرایط از اهمیت حفظ زبان فارسی یا استفاده درست از واژههای آنقدری کاسته میشود. شالویی میگوید: «این بیتوجهی باعث میشود ناگهان با انواع دیگری از حضور واژههای بیگانه مواجه شویم. البته ما بخوبی میدانیم که بهداشت، سلامت و صنعت هرکدام جای خود رادارند اما نباید باعث شوند که به زبان و خط فارسی کمتر توجه شود.»
شالویی تأکید کرد: دستگاههای دولتی، عمومی، خصوصی و مهمتر از همه یکایک مردم در قبال زبان فارسی و پاسداشت آن باید احساس مسئولیت عمیقتری داشته باشند و خودشان نسبت به زبان تعصب به خرج دهند. شالویی برای آگهیهای تلویزیونی و تبلیغات رسانهای هم جایگاه مهمی قائل است و تأکید دارد این تبلیغات در صورت بیتوجهی سازندگانشان چنان اثری میگذارند که دهها برنامه دیگر نمیتوانند اثر آن را از بین ببرند. مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی میگوید: «اگر واژهای میخواهد در زبان ما جای بگیرد، باید معادل مناسبی برای آن پیدا کنیم یا بسازیم تا آن واژه بخوبی جایگاه خود را بیابد، بدیهی است هر چه واژههای فارسی به نحو بهتری ارائه شوند، بهتر در دل مینشینند.» او برای افرادی که امکان گفتوگو و حضور در برنامههای فرهنگی و هنری را دارند، قدرت اثرگذاری بیشتری قائل است و میگوید: «تردیدی نیست که ما هم در خود وزارت فرهنگ، مراکزی که بیشترین ارتباط بافرهنگ و هنر دارند را در اختیارداریم، مثلاً در معاونت هنری که شاخههایی مانند موسیقی و نمایشی را زیرمجموعه خود دارد و یا معاونت فرهنگی که با کتاب و انتشارات سروکار دارد و یا سازمان سینمایی که بر جریان فیلمسازی هدایت و نظارت میکند.»
نگاه شالویی به عملکرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی بهعنوان نهادی که مسئولیت واژهگزینی را برعهده دارد مثبت است، و در پاسخ به این سؤال که شورای پاسداشت زبان فارسی در ماههای باقیمانده از دولت دوازدهم چه برنامههایی در دست دارد میگوید:« شورای پاسداشت زبان فارسی، مصوبه قانونی مجلس شورای اسلامی را دارد و این قانون در سال ۱۳۷۵ تصویبشده است. بنابراین با تغییر و تحول و یا آمد و شد دولتها هرگز دستخوش نوسان نمیشود. در هیأت وزیران دو دولت متفاوت، طی سالهای ۷۸ و ۹۴، آییننامه اجرایی این شورا تصویبشده و احتمال اینکه این قانون نادیده گرفته شود وجود ندارد. از همه مهمتر اینکه مقام معظم رهبری، از حامیان جدی و پروپاقرص پاسداشت زبان فارسی هستند. »